Bonab Agricultural Engineering Organization تلفن ۷۲۲۳۰۳۰-۰۴۱۲

پایگاه اطلاع رسانی شعبه نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان بناب

Bonab Agricultural Engineering Organization تلفن ۷۲۲۳۰۳۰-۰۴۱۲

پایگاه اطلاع رسانی شعبه نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان بناب

ثروتمند شوید یا توانگر؟

ثروتمند شوید یا توانگر؟

این مقاله را با جمله ای از کریس ویدنر آغاز می کنم که می گوید:

«هر احمقی می تواند ثروتمند شود ولی فقط افراد باخرد هستند که توانگر می شوند.»

ثروتمند شدن آرزوی اصلی بسیاری از افراد در سراسر دنیاست. البته این مایه تأسف است چون خیلی چیزها در این دنیا ازانباشتن پول بیشتر می ارزد. اشتباه نکنید من نمی گویم مردم نباید ثروتمند و پولدار باشند، حقیقت این است که پول و ثروت می تواند قدرت زیادی داشته باشد اگر در اختیار فرد لایقی قرار گیرد. و البته این فرد می تواند از آن استفاده درست بکند یا نادرست. ابتدا اجازه دهید کمی درباره افراد پولدار احمق توضیح دهم. آنها افرادی هستند که مقدار زیادی ثروت دارند ولی شادی و آرامش خود را از دست داده اند. با بیماری های مختلف درگیر هستند. و اگر گذشته آنها را مرور کنید با افراد بسیاری قطع رابطه کرده اند.

این افراد ثروتمند هستند ولی نه توانگرند و نه در رفاه هستند. این افراد هیچ مشکل مالی ندارند و هر چقدر که بخواهند می توانند خرج کنند. جاهای مختلفی سرمایه گذاری کرده اند و وضعیت مالی خود را تثبیت کرده اند. اما در سطح عمیق تر وقتی در زندگی آنها کنکاش می کنید متوجه می شوید از نظر روحی و سلامت روابط و هیجانات و همینطور سلامت بدنی با مشکل مواجه هستند.

من فکر می کنم پولدار شدن آسان است. فقط به سادگی باید یکسری قوانین را رعایت کنید. افراد زیادی هستند که از پول کم سود زیادی برده اند. با کمتر خرجی کردن و پس انداز و سرمایه گذاری. بلاخره بعد از یک دوره نسبتاً بلند پول را بدست خواهید آورد.

اما توانگری چیزی کاملاً متفاوت است. در بیشتر مواقع شما باید مقداری از توانگری خود را از دست بدهید تا پول بدست آورید. البته افراد ثروتمند بسیاری وجود دارند که در عین حال که ثروتمند هستند در رفاه و توانگری هم هستند آنها افراد شادی هستند با دیگران و بخصوص دوست و فامیل رابطه خوبی دارند و در عین حال به ثروت خود می افزایند.

یک حقیقت وجود دارد پولدار شدن فرایندی زمانبر است و هر لحظه ای از زمان که بدنبال پول هستید لحظه ای است که می توانستید برای آسایش، رفاه، سلامتی، خبر گرفتن از دوستان و... استفاده کنید.

حال از شما می پرسم: آیا به شدت و سرعت انرژی خود را صرف بدست آوردن پول می کنید. یا اینکه برای رسیدن به رفاه به خود فرصت کافی می دهید.

آیا سرمایه گذاری شما بلند مدت، مطمئن و پایدار است؟ امید دارم این گونه باشد چون این کار مطمئناً یک قسمت از رسیدن به توانگری است.

آیا روی افرادی که به شما نزدیک هستند سرمایه گذاری کرده اید؟! امیدوارم این گونه باشد چون زمانیکه انسان در بستر مرگ می افتد هر چقدر هم پول داشته باشد به درد او نمی خورد ولی در آن لحظه نگاههایی که با عشق به او می نگرند و او را احاطه کرده اند از همه چیز باارزش تر است. در آن لحظه سرمایه شما خاطرات خوشی است که بوجود آورده اید.

آیا مراقب سلامتی خود هستید؟ چون اگر این گونه نباشد سرعت حرکت شما کند خواهد شد و نمی توانید به خواسته های خود برسید. سلامت جسمی قسمتی از توانگری است!

آیا مراقب وضعیت روحانی خود هستید؟ امیدوارم این گونه باشد چون فکر نمی کنم چیزی مهمتر از این سؤال وجود داشته باشد شما تمام عمر زحمت می کشید و سختی های مختلف را تحمل می کنید ولی در نهایت باید این دنیا را ترک کنید تاکنون کسی هر قدر هم قدرتمند و ثروتمند نتوانسته زندگی ابدی داشته باشد. و اعتقادات مذهبی شما بهترین پاسخ را به این سؤال می دهد.

آیا مراقب سلامتی روانی خود هستید؟ امیدوارم این گونه باشد چون روحیه شما منبع انرژی برای زندگی طولانی و سالم و لذت بردن از داشته های خود است.

من تصمیم گرفته ام در مقابل شهوت پولدار شدن بایستم من می خواهم در رفاه باشم اما نه به قیمت از دست دادن سلامت جسمی و روحی و اعتقاداتم. ونه به قیمت از دست دادن دوستان و آشنایانم.

اما شما چطور؟ آیا ثروتمند هستید یا توانگر؟ 

منبع

با داشته های خود خطر کنید!

با داشته های خود خطر کنید!

از سلسله مقالات هنر پول در آوردن

 

مردان جوان وقتی که دوره های آموزشی حرفه خود را می گذرانند یا وقتی که مدتی شاگردی می کنند تا در کار خود مهارت کافی بدست آورند به جای آنکه تلاش خود را بیشتر کنند تا پیشرفت بیشتری داشته باشند در بحرانی گیر می کنند که منجر به تنبلی و عقب ماندگی آنها می شود. آنها می گویند: « من کار خود را یاد گرفته ام، و دیگر نمی خواهم برای کسی کار کنم چه فایده ای دارد که کار کنم تجربه بیشتری بدست بیاورم ولی نتوانم خودم از آن بهره ای ببرم؟»

اگر از آنها بپرسی آیا سرمایه لازم را برای اینکار داری پاسخ خواهند داد نه ولی در حال پول جور کردن هستم. وقتی از آنها می پرسی چگونه می خواهیم پول بدست آوری؟ می گویند این محرمانه است ولی به شما می گویم من عمه ای دارم که هم پیر است هم پول دار احتمالاً چند وقت دیگر ارث زیادی به من می رسد ولی اگر این طور هم نشود بالاخره کسی پیدا می شود که چند هزار دلاری به من قرض دهد تا کار خود را شروع کنم و آنگاه کاسبی ام خواهد گرفت و زندگی خوبی خواهم داشت.

هیچ اشتباهی بزرگتر از این نیست که مرد جوانی فکر کند می تواند موفقیت خود را با پول قرضی شروع کند. چرا؟ جواب آن را در سخنان آقای آستور می توانید بیابید که گفته است: « هیچ کاری برای من سخت تر از بدست آوردن اولین هزار دلار نبود ولی بعد از آن بود که میلیون ها دلار را به را بدست می آوردم و ثروت و رفاهی افسانه ای بدست آوردم.» او ادامه می دهد: پول هیچ ارزشی ندارد مگر اینکه ارزش آن را به تجربه درک کنید. به یک پسر بچه بیست هزار دلار بدهید و کسب و کاری را برایش راه بیندازید بهترین شانس شما این است که او پس از یک سال کل آن پول را از دست بدهد این کار مانند بردن یک بلیط بخت آزمایی است پولی که ساده بدست می آید ساده هم از دست می رود. چون او ارزش آنرا نمی داند. هیچ چیز به اندازه سعی و تلاش ارزش ندارد، بدون خویشتنداری و صرفه جویی، صبر و پشتکار و با پولی که خود بدست نیاورده اید نمی توانید مطمئن باشید که موفق خواهید بود و آنقدر می اندوزید که قرض های خود را هم بپردازید. مردان جوان به جای آنکه به دنبال لنگه کفش مرده باشند باید باید دست به زانوی خود گرفته بلند شوند و کاری انجام دهند. هیچ کس بیچاره تر از کسی نیست که منتظر مرگ ثروتمندی باشد تا بدین ترتیب سرمایه بدست آورد. و هیچ کس خوشبخت تر از کسی نیست که روی پاهای خود ایستاده است و چشم به کمک دیگران ندارد ولی در عین حال چنین ثروتی هم نصیب او می شود. طبق آمار نه نفر از ده نفر از ثروتمندترین افراد جهان همه بچه های فقیری بوده اند که از همان ابتدا توانسته اند با خویشتنداری، صرفه جویی، سخت کوشی و عادات خوب این چنینی شروع کنند و به قله های موفقیت برسند. آنها به تدریج سرمایه خود را جمع کرده اند با پولی که خود جمع آوری کرده بودند سرمایه گذاری کرده اند و در نهایت بهترین راه را برای ساختن رفاه و ثروت پیموده اند. استفان جرارد کار خود را از زمانی که پسر بچه ای بیش نبود در یک کشتی به عنوان خدمتکار شروع کرد وی هنگام مرگ بیش از نه میلیون دلار ثروت داشت. ای. تی. استوارت یک پسر فقیر ایرلندی بود ولی اکنون سالیانه فقط نیم میلیون دلار مالیات بر درآمد می پردازد. جان جاکوب آستور یک بچه کشاورز بود و هنگام مرگ ارزش دارایی او را بیست میلیون دلار تخمن می زدند. کورنلیوس واندربیلت کار خود را با پارو زدن از جزیره استاتن تا نیویورک آغاز کرد و بعد ها یک کشتی بخار به ارزش یک میلیون دلار به دولت وقت پیشکش کرد. و هنگام مرگ ارزش دارایی او را پنجاه میلیون دلار تاخمین می زدند. «برای آموختن هیچ راه همواری وجود ندارد»  شاید این ضرب المثل معادل این است که بگوییم «هیچ راه همواری برای بدست آوردن رفاه وجود ندارد». اما من فکر می کنم برای هر دو راهی هموار وجود دارد. راه آموختن راهی هموار است راهی که دانشجویان در این راه به رشد فکری می رسند و هر روز به ارزش دانسته های خود می افزاید هر چه بیشتر در این راه پیش می روید بیشتر لذت می برید چون می توانید مشکلات پیچیده تری را حل نمایید چون قدرت فکری شما بیشتر شده است این گونه است که انسان توانایی شمارش ستارگان را پیدا می کند می تواند هر اتم را در این دنیای پهناور تحلیل نماید آسمان ها را بشمارد این راه نیست این یک بزرگ راه واقعی است و تنها راهی است که به رفتنش می ارزد.

بنابراین برای بدست آوردن رفاه باید بدون سر و صدا قواعد کار و حرفه خود را مطالعه نمایید و مهم تر از همه درباره مردم اطلاعات بیشتری بدست آورید چون با آنها سر وکار خواهید داشت. هینطور که دانش و مهارت خود را افزایش می دهید تجربه شما هم افزایش خواهد یافت و بیشتر و بیشتر می فهمید آن قوانینی را در می یابید که به شما می گوید چرا آن پسر فقیر ثروتمند و آن پسر ثروتمند هنگام مرگ بدهکار بود.

کسی که از ابتدا همه چیز داشته است بهترین خودرو بهترین مدارس بهترین رستوران ها و... در اختیارش بودند احتیاجی نبوده در صف اتوبوس بایستد برای خواندن کتابی آنرا به امانت بگیرد لازم نبوده برای سیر کردن شکم خود فروشندگی کند  و... او همه چیز را حاضر و آماده داشته است چنین افرادی که پول بی زحمت در دستشان بوده است برای از دست دادن آن شانس زیادی دارند چون آنها مقدار زیادی عادت های بد دارند این عادت ها سلامت، شخصیت و دارایی آنها را همواره تحدید می کند. آنها می خواهند زود پول دار شوند ولی در دنیای واقعی کسب و کار اگر کار خود را خوب بلد باشی هیچ ضمانتی برای زود پول دار شدن وجود ندارد. چه برسد به اینکه بخواهی هنگام شروع کسب و کار موفقیت را لمس کنید. و اینجاست که خویشتنداری و صرفه جویی به کمک کسانی می آید که سختی ها را تحمل کرده اند و اکنون می توانند در برابر سختی ها تاب بیاورند و منتظر دریای نعمت پروردگار بنشینند. آنها می دانند که در کار خود به دیگران برتری دارند و اگر هنوز این برتری را کسب نکرده اند آنقدر می توانند تلاش کنند تا آنرا بدست آورند این تلاش  و پشتکار آنهاست که همه شک و تردید ها را از بین می برد. و این بهترین و قابل اعتماد ترین قیم و سرپرست آنهاست. آنها نیاز به ثروتمندی که پول قرض بدهد یا آنها را حمایت کنند ندارند و طبیعتاً این افراد ثروت و رفاه را جذب خواهند کرد.

ترجمه: علی یزدی مقدم  

یک سال در برابر ده سال

ما معمولاً در تخمین زمان عملی کردن افکار خود دچار اشتباه می شویم. مثلاً برای رسیدن به هدفی که چندین سال زمان نیاز دارد، تاخمین چند ماهه می زنیم. و نتیجه آن می شود که خیلی زود از کار خود نا امید و در نهایت پشیمان می شویم. و همه آن تلاش ها و رویا ها را بیهوده فرض می کنیم. غافل از اینکه در محاسبات خود کمی اشتباه کرده ایم.حقیقت این است که برای رسیدن به بسیاری از اهداف بزرگ باید بیش از یک سال سعی و تلاش کرد. هیچ دلیلی وجود ندارد که زمان رسیدن به هدف را طولانی تر در نظر نگیریم. تصور کنید اگر 10 سال گذشته را بر روی یک هدف خاص کار کرده بودید اکنون در چه موقعیتی بودید. در این صورت نحوه زندگی، تلاش، آموختن و... شما چه تفاوتی با اکنون داشت.

شاید شما این گونه عمل کرده اید و اکنون با غرور به آینده نگاه می کنید. و شاید در تخمین خود دچار اشتباه شده اید و در 10 سال گذشته بیش از 5 هدف را دنبال کرده اید ولی به هیچ کدام دست نیافته اید. خوب اگر اینگونه است اکنون نوبت شماست احتمالاً رویا های بسیاری برای خود در نظر گرفته اید آیا زمان رسیدن به آنها را هم تعیین کرده اید؟ این زمان چقدر است؟ 3 ماه، 6 ماه، یک سال؟ چطور است این زمان را 5 یا حتی 10 برابر کنیم؟  زمان مورد نیاز را بدون استرس و نگرانی تعیین کنید. توجه داشته باشید که همیشه مشکلات پیش بینی نشده وجود دارند که بوسیله شما باید از سر راه برداشته شوند. ولی مشکلی نیست چون شما برای همه آنها زمان لازم را در نظر گرفته اید. و وقت کافی دارید و فقط باید عمل کنید. و میزان تلاش شماست که سرعت رسیدن به هدف را افزایش می دهد. خوب شما در برنامه ریزی به خود وقت بیشتری داده اید و در عین حال در هنگام عمل تلاش زیادی کرده اید. بنابراین نه آن استرس قبلی را دارید و نه در صورت نرسیدن به هدف در کوتاه مدت نا امید می شوید.

خوب اکنون زمان حرکت است. راه طولانی است، اما شما قدرتمندید چون به این راحتی ها دلسرد نمی شوید.

منبع

قانون دانه

ابتدا تلاش سپس نتیجه

دوستی به نام جک می گفت: اگر من در ریاضیات نمره A بگیرم شروع می کنم به دوست داشتن ریاضیات. او می گفت هر وقت پولدار شدم  آنگاه پس انداز خواهم کرد. ولی این روش عملی نیست. این یک اصل است اول تلاش سپس نتیجه. و این اصل در جهت عکس کار نمی کند.

چه چیز دیگری از قانون دانه می توان آموخت؟ باید بدانیم که برداشت محصول فقط بعد از کار و تلاش امکان پذیر است. بدون کاشت دانه نمی توان انتظار چیدن میوه را داشت. بعد از کاشت به آبیاری، کود دهی، سم پاشی و... نیاز است. یعنی باید ابتدا تلاش کرد و سپس صبور بود و منتظر رشد و باردهی گیاه موفقیت بود.

صبر یک مزیت بسیار مهم برای هر فرد است ولی متاسفانه افراد بسیاری این خصلت مفید را فراموش کرده اند. در دنیای کنونی که سرعت وارد قسمت های مختلف زندگی ما شده است ما هم لذت آنی و نتیجه فوری را می خواهیم. همه می خواهند یک شبه پولدار شوند. ولی حقیقت غیر از این است و به ندرت چنین اتفاقی می افتد. افراد زیادی با این دیدگاه وجود دارند و نتیجه چنین تفکری تلاش نکردن و تنبلی است و برای این افراد موفقیت منتظر نمی ماند.

اجازه دهید در پایان کمی در باره بامبو صحبت کنیم. بامبو گیاهی است که 3 سال طول می کشد تا شروع به رشد کند. در سه سال اول فقط ریشه های بامبو رشد می کند و گیاه خود را آماده می کند تا در سال های آینده در شرایط بد آب و هوایی دوام بیاورد. بدون صبر و شکیبایی ما نمی توانیم 3 سال منتظر بمانیم و از گیاهی مراقبت کنیم که کوچکترین رشدی ندارد.(البته در ظاهر چون ریشه آن رشد می کند تا به منابع غنی آبی دست پیدا کند.) و فرصت دیدن بامبو را از دست می دهیم.

اگر قانون دانه را به درستی درک کنیم خواهیم فهمید که چگونه از شکست خود درس عبرت بگیریم و مانند یک قربانی رفتار نکنیم. بنابراین باید قوانین طبیعت را بشناسیم و طبق این قوانین عمل کنیم.

نویسنده: وینسنت 

ترجمه: علی یزدی مقدم

وقتی یک درخت سیب را در فصل میوه نگاه می کنیم تعداد زیادی میوه می بینیم که در داخل هر کدام از آنها تعدادی دانه وجود دارد. و اگر دقت کنیم به عدد شگفت انگیزی می رسیم. چرا در داخل هر سیب فقط یک دانه نیست؟ من فکر می کنم طبیعت برای ما درس بزرگی دارد. در هر سیب بیش از یک دانه وجود دارد چون همه آنها فرصت رشد کردن و به درخت تبدیل شدن را ندارند.

اما قانون دانه چه چیزی به ما می آموزد؟ این قانون می گوید اگر می خواهید چیزی بدست آورید باید بیش از یک بار برای بدست آوردن آن تلاش کنید. ما باید 5 جفت کفش را امتحان کنیم تا کفش مناسب و راحت پیدا کنیم. برای پیدا کردن شغل باید 20 رزومه ( سوابق کاری ) بفرستیم تا منجر به یک مصاحبه شغلی شود. بهترین دوست ما معمولاً بعد از ملاقات هزاران نفر انتخاب شده است. ما مجبوریم هزاران طرح و نقشه حرفه ای را امتحان کنیم تا بهترین موقعیت و موفقیت شغلی را برای خود و دیگران بسازیم. من در گذشته کارهای مختلفی انجام داده ام ولی یکی از آنها در زمینه فروش محصول بود. این شغل یک درس با ارزش به من آموخت: « هر نه ای که می شنوید شما را به یک بلی نزدیک می کند.» من این را باور دارم و با تلاش زیاد روی آن کار می کنم. بنابراین هیچ پاسخ منفی نمی تواند مرا نا امید یا سرخورده کند. و البته هر پاسخ منفی مرا به هدفم نزدیک تر می کند.

بنابراین چگونه می توان موفق بود؟ برای بدست آوردن موفقیت در زندگی مجبوریم بیش از یک بار سعی و تلاش کنیم. حال موفقیت می خواهد در زمینه مالی باشد یا پیدا کردن شریک زندگی یا تناسب اندام یا هر چیز دیگری. افراد موفق شکست های بسیاری را تجربه می کنند ولی در عزم و اراده خود برای رسیدن به هدف پابرجا هستند. تا به چیزی که می خواهند برسند. علت اینکه این افراد بیشتر شکست می خورند این است که بیش از افراد عادی تلاش می کنند و راه های متنوع تری را امتحان می کنند یا به عبارت دیگر دانه های بیشتری می کارند. طبیعی است که تعداد دانه های که هیچگاه به درخت تبدیل نمی شوند زیاد است ولی آنها آنقدر می کارند تا بهترین نتیجه را بدست آورند.

شغل خود را با زیرکی و آرامش عوض کنید

برای بسیاری افراد پیش می آید که چون شغل دائم و معتبری ندارند مجبورند هر از چند گاهی تغییر شغل دهند و از شرکت یا اداره فعلی خود استعفا دهند و به کار جدید مشغول شوند. اما این فرایند معمولاً با استرس و نگرانی همراه است چون از طرفی هنوز از وضعیت محل کار جدید خود اطلاعی ندارید و اصلاً نمی دانید که این کار قطعی است و از طرفی با استعفای شما احتمالاً‌ مخالفتهایی خواهد شد. لذا بر آن شدیم تا در این مقاله از سری مقالات آموزش حرفه ای یاد بگیر دات کام راههایی برای تغییر شغل موفق و با فشار روانی کمتر ارائه کنیم:

ــ هیچگاه کلمه استعفا یا کنارگیری را به وضوح اعلام نکنید. مگر اینکه موقعیت کاری جدید را در دست داشته باشید. و از بدست آوردن آن مطمئن باشید. چون اگر نتوانید شغل جدید را بدست آورید، در نظر صاحب کار خود موقعیت قبلی را نخواهید داشت. حتی اگر او به شما اجازه دهد سر کار قبلی بمانید در مورد وفاداری شما به سازمان خود مشکوک خواهد بود. چون اگر قبلاً به دنبال کار جدیدی رفته اید چه دلیلی وجود دارد در آینده این کار را نکنید. حتی بعضی از کارفرمایان از اینکه کارمند آنها اعلام می کند می خواهد شغلی جدیدی پیدا کند عصبانی می شوند. و گاه این حرف ها را به خود می گیرند.

ــ هیچگاه در هنگام عصبانیت تهدید به استعفا نکنید.

بسیار پیش آمده که کارمندی در هنگام عصبانیت اقدام به استعفا (گاه شفاهی) کرده و کارفرما همان جا استعفای او را قبول کرده است. ولی هدف واقعی کارمند استعفا نبوده است اما دیگر کار از کار گذشته.

ــ هیچگاه به کسی که قرار است شما را استخدام کند نگویید که از کار خود استعفا داده اید تا اینکه قرارداد جدید را ببندید. چون دیگر نمی توانید از موضع قدرت برای حقوق و مزایای خود چانه بزنید. چون کارفرمای آینده شما می خواهد مزایای بهتر از آنچه اکنون دارید ارائه کند تا شغل قبلی خود را رها کنید. ولی اگر خیلی زود استعفا داده باشید دیگر دلیلی ندارد آنها برای بدست آوردن شما تلاش کنند.

ــ شغل جدید را از همکاران سابق مخفی نگه دارید. حتی اگر فکر می کنید می توانید به آنها اعتماد کنید به همکاران خود چیزی نگویید. انسانها ذاتاً تمایل دارند اخبار جالب را به دیگران برسانند. حتی اگر در این مورد صحبتی نکنند رفتارها و حرکاتی از آنها سر می زند که احتمالاً ر ئیس شما متوجه این موقعیت خواهد شد.

ــ تمرکز خود را بر روی شغل فعلی از دست ندهید. این کار بسیار مشکل است چون در فکر خود این کار را ترک کرده اید. سعی کنید این دو را از یکدیگر جدا کنید. بنابراین وقتی سر کار هستید سخت کار کنید فکر کنید می خواهید برای خداحافظی هدیه ای به اطرافیان بدهید یا اگر از آنها ناراحت هستید با این روش حسرت رفتن شما در دل آنها خواهد ماند. در غیر این صورت احتمالاً حداقل مشکل شما کم شدن مزایا خواهد بود.

ــ در زمان مناسب که استعفای خود را اعلام کردید دیگر صبر نکنید و روی شعله هایی که روشن کرده اید نایستید. زمانیکه کار قبلی را ترک می کنید صحبت های تند و تنه آمیز نکنید چو دیگر وقت این حرفها گذشته است. کافیست بگویید شغلی که جوابگوی نیازهای شماست یا فرصت پیشرفت بیشتری دارد انتخاب کرده اید.

ــ در مورد مزایای شغل جدید بحث نکنید. با به رخ کشیدن مزایا و افزایش دستمزد خود باعث منحرف شدن صاحب کار فعلی خود از نگه داشتن شما می شوید. شاید او شرایط بهتری را برای شما در نظر گرفته است.

ــ مراحل لازم را برای آشنایی و مطالعه مدارک مربوط به شغل جدید طی کنید. شاید برای شروع باید زبان خارجه خود را تقویت کنید، یا با بعضی از استانداردهای جدید آشنا شوید اگر لازم است این کارها را انجام دهید و روی پروژه های که قرار است کار کنید مطالعه کنید. آنگاه کارفرمای جدید با دید دیگری به شما نگاه خواهد کرد. 

منبع